وصیت شهدا
لینک دوستان

ویرایش
آمار وبلاگ
درباره
مرضیه علی بیگی بنی[35]

تازنده ایم رزمنده ایم

ویرایش
جستجو

آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
ابر برچسب ها
شنبه 89/5/9 12:43 ع
سخنی با نسل جوان درباره ی امام خمینی و انقلاب اسلامی (جوان و ولایت فقیه ) چاپ ارسال به دوست
نویسنده حسین رجبی   

درباره  حضرت امام ، اندیشه ها و افکاری که به انقلاب اسلامی منتهی شد، سخنان بلکه کتاب ها و مقالات فراوانی نوشته شده است و نوشته خواهد شد. ولی به یک نکته کمتر پرداخت شده است و آن نکته عبارت است از پر کردن خلا فکری و رهبری آن به وسیله وجود مبارک امام .

در یک نگاه به گذشته و پیش از انقلاب، روشن می شود که جامعه اسلامی خواه شیعه و خواه جهان اهل سنت از یک خلا فکری رنج می برد و به خاطر نبودن فکر و اندیشه رهبری صحیح، فکر طاغوت و شرک بر جامعه حاکم  بود. حوزه های علمیه، علما، دانشگاهیان در دانشگاه ها، بازاری ها و تمام اقشار جامعه در سردرگمی و سرگردانی عجیبی سیر می کردند که نتیجه آن حاکمیت یاس و ناامیدی، جمودی و عدم پویایی در ابعاد علمی، معنوی، تفسیر دین و جایگاه آن بود. از سویی تبلیغات کمونیستی و گاه گروه های اسلامی با فکر التقاطی از این خلا فکری استفاده نموده و به جذب نیروهای کیفی و فکری اسلامی می پرداختند. از این رو زمینه جذب بسیاری از جوانان به افکار مادیگرایی و کمونیستی تا گرایش به هیچی گری و پوچ گرایی و غیره وجود داشت.

حضرت امام رحمه الله علیه با اندیشه اساسی و بنیادی خود در مساله رهبری و حاکمیت اسلامی، تحرک و پویایی خاصی به جامعه داد. نیروهای فکری با استقبال از این اندیشه و فکر راه نجات را در استمرار و پی گیری این نظریه دانستند که یکی از عوامل  مهم در جهت پویایی و خلاقیت  بود. عامل دیگر شخصیت امام بود، که این شخصیت مورد اعتماد فوق العاده مردم و نیروهای فکری قرار داشت. از این رو امام با بیان فکر ولایت فقیه زمینه هدایت و راهنمایی جامعه را پدید آورد.

و جامعه سرگردان، مایوس و سرخورده را به جهت یک هدف مقدس سوق داد. نیروهای فکری و انقلابی در حوزه و دانشگاه جهت پیدا کردند و در نهایت موتور انقلاب روشن شد و به سرعت به نتیجه مطلوب دست پیدا کرد. و با عنایات الهی توانست در برابر همه توطئه ها خود را حفظ کند گرچه به خاطر وجود قدرت های شرق و غرب (شوروی و آمریکا) جو فکری آن عصر این بود که  هیچ انقلابی امکان ندارد تحقق پیدا کند و بر فرض تحقق آن یا باید به غرب وابسته باشد یا به شرق و در صورتی که مستقل باشد چاره ای جز گرایش به یک قدرت ندارد و به سرعت در دامنه یک قدرت هضم می شود. اما وجود رهبر کبیرانقلاب اسلامی، و از سویی وجود پایه های فکری و اندیشه ای ایشان ، تا از  قدرت های شرق و غرب عبور کند و نه تنها در آنها هضم نشود بلکه آنها را هضم و حذف کند.

بنابراین امام خمینی با همت بلند و اتحاد امت ، نظام اسلامی را بر پایه ولایت فقیه استوار کرد و ایران اسلامی را از سلطه طاغوت نجات بخشید. ولی یک سوال  این است که با توجه به  جو حاکم در دیگر کشورهای اسلامی که مانند ایران در یاس و نا امیدی سیر می کردند این حرکت در کشورهای دیگر به ویژه کشورهای اسلامی که اکثریت را اهل سنت دارند چه تحولی ایجاد کرد؟ آیا آنان استقبال کردند یا به مقابله پرداختند و یا سکوت کردند. آیا امکان داشت که سایر کشورهای اسلامی باگرایش به امام و فکر ایشان زمینه تحول بنیادی را پدید آورند و حکومت جهانی واحد شکل یابد؟ روشن است که اگر سایر کشورها بدون حب و بغض، با شناخت صحیح امام و افکار ایشان  اقبال می کردند چهره جهان به گونه ای بسیار مطلوب و پسندیده در می آمد.

بی تردید حاکمان آنان به شدت تکان خورده و ترسیدند و از وجود چنین انقلاب و نهضتی دل خوش نداشتند که نمونه عدم رضایت، تحمیل جنگ و پشتیبانی اکثر کشورهای سنی نشین از این جنگ بود. بنابراین جز کشور سوریه و پاکستان مخلصانه به استقبال نیامدند. اما توده ها و اندیشمندان و صاحبان فکر جهان اهل سنت چه موضعی گرفتند ؟ روشن است که زمینه ها ی فکری بویژه سابقه فرقه های مذهبی در تاریخ به گونه ای بوده که هر فرقه مذهبی حاکمیت را بدست می گرفت به قلع و قمع مخالفان خود می پرداخت و این جو فکری درباره انقلاب اسلامی ایران نیز وجود داشت. از این رو مخالفان و کسانی که احساس خطر کردند، با تبلیغات فراوان خود آن جو فکر و ذهنی تاریخ را تشدید کردند. این حرکت منفی در حالی انجام می شد که آنان از امام، انقلاب اسلامی و اهداف آن ناآگاه بودند. از این رو با استفاده ا زذهنیت های تعصبی تاریخی، ده ها مقاله، کتاب، رادیو و غیر آن راه انداختند تا افکار توده های مردم را نسبت به انقلاب و امام تخریب کنند و در این راستا وهابیت بیش از هر فرقه دیگر به تخریب می پرداخت. تبلیغات غیر واقعی، دروغ و تهمت بود. نظیر این که در اذان نام امام خمینی را قرار داده اند، اهل سنت را می کشند و ... بدین جهت برای رشد انقلاب اسلامی دو مانع و دو نوع دشمن وجود داشت که با تمام توان خویش تلاش کردند.

  • 1. استکبار جهانی آمریکا و اسرائیل
  • 2. فرقه وهابیت که در عربستان حضور دارند و از امکانات وسیع خود بر علیه انقلاب و شیعه استفاده می کنند این دو گروه تلاش کردند تا انقلاب را نابود نموده و یا در محدوده ایران محصور نمایند و اجازه ندهند در بین سایر مسلمانان نفوذ کند.

لذا پس از جریان عراق، و لبنان تبلیغات داغ تر شد و فتاوای تکفیر از سوی مفتی های سعودی صادر شد.

نتیجه این تبلیغات شدید آن است که پیروان مذاهب اهل سنت در دنیا به شیعه و انقلاب بدبین بشوند  لذا خلا رهبری و فکری در جهان اهل سنت همچنان استمرار دارد تا یک رهبری قوی و شجاع پیدا شود و راه صحیحی را که همان راه امام خمینی است در بین اهل سنت احیا کند و آنان را نجات دهد که راه خوشبختی آنان است و یا راه گرایش به وهابیت که آغاز افول و شکست آنان است، زیرا اندیشه محمد بن عبدالوهاب در درون نه توانایی علمی و جاذبیت اجتماعی و سیاسی را دارد و نه استقلال در عمل را زیر آنها واسطه به قدرتند و از سویی آنان با قبرپرستی مبارزه می کنند و از توحید  و شرک فقط این را فهمیده اند. آنان با تعظیم قبر پیامبر مبارزه می کنند. اما تعظیم در برابر اسرائیل و آمریکا راشرک نمی دانند. آیا این است توحید؟ آیا مفتی الازهر وقتی دست در دست رژیم صهیونیستی می گذارد می تواند خلا فکری مسلمانان مصر، غزه وغیر آن را برطرف کنند؟ وقتی مفتی سعودی می گوید تظاهرات به نفع مردم غزه گناه است آیا این فکر می تواند مسلمانان اهل سنت را جذب کند؟ بنابراین راه صحیح آن است که اهل سنت جهان برای نجات از سرگردانی به افکار و اندیشه های امام خمینی بازگردند چنان که اهل سنت منصف و آگاه به این حقیقت رسیده اند.

در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که باید مسلمانان جهان به این واقعیت توجه داشته باشند که تنها راه نجات آنان از وضعیت نابسامان موجود آن است که رهبری را برگزینند که الهی باشد، راه و روش گفتار و موضع گیری ها، اندیشه ها و افکار او الهی باشد. و در جهان امروز اگر رهبری را خواسته باشیم معرفی کنیم. حضرت امام رحمه الله و مقام معظم رهبری است. اگر موضع گیری های مقام معظم رهبری  در مسایل افغانستان، فلسطین و سایر جهان اسلام با سایر رهبران جهان بویژه کشورهای اسلامی مقایسه و بدون تعصب داوری شود ، راه نجات امت اسلامی روشن  می شود. ولی متاسفانه گاهی در مناطق مرزی که اهل سنت وجود دارند به جای قدردانی از این واقعیت به سوی افکار و اندیشه هایی گرایش پیدا می کنند که نه تنها نجات و رهایی در آن نیست بلکه موجب بریدگی و اختلاف می شود. به جای آن که در مدارس علمیه از اندیشه های بلند امام و مقام رهبری یاد شود و در متون درسی از آن بهره گیرند از خارج مرزها الگو می گیرند. آیا صحیح است که به جای استفاده از نعمت بزرگ الهی انقلاب و  بهره گیری از نام و نان ایران،  جهت گیری ها و افکار خود  را از خارج مرزها و از مفتی های متعصب کشور های دیگر بگیرند. آیا افکار و اندیشه های  حزب الله لبنان ، مسلمانان را به مسیر صحیح راهنمایی می کند یا راه تکفیر، خشونت ، قتل و کشتار طالبان و وهابیان ؟






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

مطلب بعدی : آهنگ فلسطین       


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ  |  Designed By Ashoora.ir