صبا ویژن
طنیــن یـاس
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 14
  • بازدید دیروز : 14
  • کل بازدید : 112304
  • تعداد کل یاد داشت ها : 92
  • آخرین بازدید : 103/2/9    ساعت : 10:57 ع

زینب (س) پیام آور عاشورا


حضرت زینب(س) در پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری، دو سال یا سه سال پس از ولادت حضرت امام حسین علیه السلام به دنیا آمدند. پس از ولادت، مادر ایشان حضرت فاطمه سلام الله علیها برای نامگذاری به پدرش حضرت علی علیه السلام اختیار می دهند. اما حضرت علی علیه السلام این امر را به پیامبر اکرم (ص) واگذار می کنند. پیامبر اکرم که آن روزها در سفر بودند، پس از بازگشت از سفر از تولد او با خبر می شوند و وقتی طفل را برای نامگذاری نزد پیامبر بردند، حضرت فرمود: «من هیچ گاه از جانب خود این کار را نمی کنم و بر خدای تعالی پیشی نمی گیرم». در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خدای تعالی نام این مولود را زینب نهاده است.
زینب سلام الله علیها تحت تربیت جدش پیامبر (ص) و پدرش علی (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) قرار گرفت و سالهای کودکی را با برادرانش امام حسن و امام حسین (ع) سپری کرد و در سال هفدهم هجری با پسر عموی خود، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، ازدواج کرد و ثمره این ازدواج پنج فرزند بود به نام های محمد، جعفر، عون، علی و ام کلثوم، که عون و محمد در کربلا در رکاب دائی بزرگوارشان امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.
حضرت زینب به جهت علاقه فراوانی که به برادرش امام حسین داشت، هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط کرد که هر گاه امام حسین خواست به سفر برود، زینب بتواند همراه برادرش برود و عبدالله از رفتن وی ممانعت نکند. بنابراین در سفر امام حسین به کربلا حضرت زینب نیز به همراه امام و یار و پشتیبان ایشان بود. پس از شهادت امام نیز حضرت زینب رهبری کاروان خاندان نبوت را بر عهده گرفت و از فرزند برادرش علی بن الحسین السجاد(ع) حمایت و پشتیبانی می کرد. روز عاشورا یکی از سخت ترین و دردناک ترین روزها برای زینب (س) بود. او می دید چگونه لشکر عمر سعد، فرزندان و ذریه رسول خدا را به شهادت می رسانند و سر از بدنشان جدا می سازند. او در مقابل این اعمال احساس وظیفه می کرد و در برابر این معایب خویشتنداری کرده و سرپرستی خاندان عصمت را بر عهده گرفت. در ماجرای غم انگیز کربلا، منابع در چند جا از زینب نام برده اند. یکی در وقتی که علی اکبر(ع) به زمین افتاد و پدر را به بالین خود طلبید. نقل شده است که زینب خود را به میدان رسانید و روی کشته علی اکبر انداخت و صدا را به «یا اخیاه و یا اخیاه» و امهجه قلبا» بلند کرد تا برادر را به خود متوجه سازد و از شدت اندوهی که با دیدن پیکر قطعه قطعه علی اکبر بر حضرت وارد شده، بکاهد. در جای دیگر می بینیم که فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) به نام عبدالله، با دیدن پیکر به خاک افتاده عمو، از خیمه بیرون می دود تا خود را به عمو برساند و دشمنان را از حضرت دور سازد. در این جا امام (ع) خواهر را مخاطب قرار داده که «خواهر جان! این کودک را نگهدار» زینب فورا می دود و عبدالله را می گیرد، اما کودک دست خود را از دست عمه می کشد و بالاخره خود را به عمو می رساند و روی بدن نازنین عمو به دست آن سنگدلان به شهادت می رسد و دیگر جایی که از زینب نام رفته است، لحظه وداع است. هنگامی که امام حسین(ع) برای خداحافظی به نزد زنها می آید و زینب را مخاطب ساخته و جامه کهنه ای می خواهد تا زیر لباس های خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتی نکنند و بدن وی را برهنه نسازند.
زینب سلام الله علیها در تمام صحنه ها چون کوهی استوار، مقاومت کرد تا رسالتی را که بر عهده گرفته با شایستگی به سرانجام رساند.
حضرت زینب پس از واقعه عاشورا در مجلس ابن زیاد حضور یافت و سخنان آتشینی ایراد کرد. کیفیت ورود زینب و وضع لباس و جامه او را در مجلس ابن زیاد به گونه ای رقت بار و غم انگیز نوشته اند. شیخ مفید در ارشاد می نویسد: «هنگامی که زینب به مجلس ابن زیاد آمده، پست ترین جامه را پوشیده بود و به طور ناشناس وارد شد». اما به هر صورت ابن زیاد متوجه شد و پرسید: «این زن ناشناس کیست»؟ کسی پاسخ او را نداد، برای بار دوم و سوم سؤال کرد، در این وقت یکی از کنیزان پاسخ داد: «این زن زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا است». ابن زیاد با کمال بی شرمی گفت: «سپاس خدای را که شما را رسوا نمود». اما زینب (س) برای خنثی کردن تمام نقشه های عوام فریبانه او فرمود: «ستایش خدای را سزاست که ما را به وسیله پیغمبرش گرامی داشته و از پلیدی به خوبی پاک گرانید، آن کسی که رسوا شود بی شک و تردید فاسق است و آن کس که دروغ می گوید، فاجر و تبهکار است و چنین کسی ما نیستیم و دیگران هستند و الحمدلله». پسر زیاد که انتظار نداشت، با چنین زنی دانشمند و با شهامتی روبه رو شود، سخن خود را این گونه تغییر داد و گفت: «رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟» حضرت زینب با لحنی افتخار آمیز فرمود: «من جز نیکی ندیدم، آنان مردمانی بودند که خداوند کشته شدن را برای آن ها مقدر فرموده بود و آنان نیز با کمال افتخار به آرامگاه خود شتافتند. ولی بدان که به زودی خدا میان تو و ایشان جمع خواهد کرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد پس نگران باش که در آن روز پیروز چه کسی خواهد بود؟ (تو با آن ها) ای پسر مرجانه مادر به عزایت بنشیند». سخن گفتن ابن زیاد با حضرت زینب در این مجلس به درازا می کشد و سرانجام ابن زیاد به مصلحت خویش نمی بیند که با زینب سخن بگوید و بیش از این خود را در مقابل چشمان حاضران رسوا و شرمنده سازد، از این رو متوجه امام سجاد(ع) که به صورت اسیران در مجلس آورده بودند، شد و با او به گفت و گو پرداخت. اما حضرت سجاد ابن زیاد را مفتضح ساخت تا آنجا که ابن زیاد قصد جان حضرت را نمود و دستور قتل او را صادر کرد. در این جا نیز زینب (س) از جا برخواست و دست های خود را حلقه وار به گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت: «ای پسر زیاد! این اندازه خون که از ما ریخته ای تو را بس است... به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بکشی مرا هم با او به قتل رسانی!»

ابن زباد اندکی به آن منظره رقت بار نگاه کرد و دستور داد امام را رها کنند و بدین ترتیب، حضرت زینب(س) از جان امام زمان خود محافظت کرد.






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      

وارث صلابت علی(ع) و شهامت فاطمه (س)

به مناسبت سالروز ولادت زینب کبری(س)
زینب کبرا سلام الله علیها وارث صلابت علی (ع) و شهامت فاطمه سلام الله علیها بود. زینب کبری بزرگ بانویی بود که اوصاف پدر مادر و برادران معصومش در آینه‌ی وجودش تجلی داشت و وسعت ظرفیت وجودی این بانوی بزرگ چنان بود که توانسته بود از بوستان معرفت بزرگترین قهرمانان اهل بیت عصمت و طهارت نهایت بهره‌ی معنوی را نصیب خویش کند.
زینب کبری در صحنه‌ی تدبیر و درایت و علم و فراست چنان برجسته بود که به عقیله بنی هاشم شهرت داشت و استواری اراده و تدبیرش در نزد بزرگان اهل بیت مورد ستایش بود.
دامنه و عمق دانش زینب کبری چنان وسعت داشت که ائمه معصوم نیز این ویژگی زینب قهرمان را می‌ستودند. امام سجاد علیه‌السلام ،‌زینب کبری سلام الله علیها را به عنوان دانشمند فهیم معرفی کرده و خطاب به آن بانوی بزرگ می‌فرمود: سپاس خدای را که شما دانشمندی بدون معلم هستید.
چون حضرت زینب کبری از بوستان دانش پدر، مادر و برادران معصومش بهره وافر برده بود، دامنة علم و دانشش وسیع بود و با نقل حدیث از آن بزرگواران به نشر معارف اهل بیت همت گماشته بود. زینب کبرا در تربیت دینی، زنان عصر خویش تلاش گسترده‌ای داشت و بسیاری از بانوان آن عصر با بهره‌گیری دانش و معرفت زینب کبرا در مراتب معنوی گام‌های بلند برداشتند. زینب کبری حیات پرثمر خویش را صرف نشر معارف توحیدی و ایفای مسئولیتهای الهی کرد و با شرکت قهرمانانه در بزرگترین حماسه تاریخ بشر، نام خود را به عنوان قهرمان این حماسه،‌ جاودانه ساخت. آن بزرگوار در همة صحنه‌های کربلا یار و یاور برادر بزرگوارش امام حسین علیه‌السلام بود و با حضور فعال خویش نهضت عاشورای حسینی را پشتیبانی می‌کرد. در واقعه کربلا گر چه حضرت زینب حضور فعال داشت و از عناصر مهم و محوری این حماسه بزرگ بود،‌اما بخش عمده رسالت این بانوی بزرگ زمانی آغاز شد که واقعة کربلا در ظاهر با شهادت امام حسین علیه السلام خاتمه یافت. این فصل از زندگانی زینب کبری که اوج رسالت آن بانوی بزرگ است با ابلاغ پیام دشمنان اهل بیت از مدتها قبل در تلاش بودند که در میان مردم عراق که کوفه مرکز آن بود و تعداد زیادی از ساکنانش از اهل بیت پیروی می‌کردند، نسبت به اهل بیت ذهنیت منفی ایجاد کنند. در جریان واقعة کربلا یزید و اطرافیانش گمان می‌کردند که موفق به ایجاد این ذهنیت منفی شده‌اند و از آن پس در عراق چندان مشکلی نخواهند داشت.
وارد کردن کاروان اسرای کربلا به شهر کوفه نیز به منظور نمایش دادن این موقعیت بود. اما زمانی که کاروان اسرای اهل بیت از کربلا وارد کوفه شد، حضرت زینب کبری چنان رفتار کرد که عرصه‌ای که قرار بود موفقیت دستگاه اموی در آن به نمایش گذاشته شود به عرصة‌ ابراز کینه و نفرت نسبت به دستگاه اموی تبدیل شد. در همین هنگام بود که زینب کبری برای اولین بار پس از واقعة کربلا با انبوهی از مردم روبرو شد و رسالت پیام رسانی خویش را با شجاعت علی وار انجام داد. زینب کبری در جمع مردم کوفه خطبة مشهور خویش را چنان متقن و با صلابت قرائت کرد که احوال مردم کوفه دگرگون شد. در این واقعه،‌ زینب کبری به دشمنان اهل بیت نشان داد قادر است آثار تبلیغات دستگاه اموی را از اذهان مردم بزداید و مشعل اسلام ناب محمدی را روشن و پرفروغ نگه دارد.
زینب کبری در مجامع و محافل دیگری که پس از این واقعه در مسیر حرکت کاروان اسرای اهلبیت به مناسبت‌های مختلف تشکیل می‌شد، همین روش شجاعانه را در پیش گرفت و با صلابت تمام به پاسداری از ارزش‌های دینی به پا خواست و در میان جامعة جهل زدة آن روزگار به روشنگری پرداخت.
سخنان تاریخی و شکنندة زینب کبری در برابر سران اموی در کوفه و شام از این گونه محافل بود و آن بانوی بزرگوار بدون کوچکترین ترسی به بیان حقایق پرداخت و در هر مجلس چنان طوفانی برپاکرد که سران حکومت اموی از قدرت فوق‌العاده زینب کبری در ایجاد قیام عمومی و تحت تأثیر قرار دادن مردم به وحشت می‌افتادند.
بعد از واقعة جانسوز کربلا، زینب کبری همچون خورشید پرفروغی بود که هر جا قدم نهاد فضای تیره و تار آنجا را روشن می‌کرد و مردم با وجود نور مقدس او جامة‌ جهل می‌دریدند و با حقایق زمان آشنا می‌شدند.
گر چه زینب کبری بعد از واقعة کربلا چندان نزیست ولی در همان مدت کوتاه انقلابی به پا کرد و بذر آگاهی در سراسر جامعة اسلامی بیفشاند. بذری که زینب کبری در آن روزگار تباهی و سیاهی بیفشاند، بعد از مدت کوتاهی سبز شد و طومار ستمگرترین دستگاه حکومتی تاریخ اسلام را در هم پیچید.
عظمت رسالت زینب کبری نیز از همین امر روشن می‌شود که زیرا این زینب بود که آخرین ضربه را بر پیکر حکومت اموی وارد آورد و با روشنگری خویش زمینة سقوط آن ها را فراهم آورد.
اهل بیت نبوت از روزگار امام علی علیه السلام کمر به قطع ریشة ستم اموی بستند و هر کدام از این قهرمانان توحید ضرباتی بر آن وارد آوردند اما شرایط اندوهباری که در آن روزگار بر جامعة اسلامی حاکم بود اجازه نداد که ریشة ستم اموی از بن برآید.
اما بعد از واقعة کربلا زینب کبری با بهره‌گیری از ثمرة ضربات پیشین و به پشتوانه تقابل پدر و برادران بزرگوارش با کفر اموی با سرانجام با سلاح رونگری آخرین ضربه را بر پیکر ستم اموی وارد کرد و زمینة پاک شدن جامعة اسلامی از لوث وجود آنان را فراهم آورد.






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      

زینب کبری (س) شاه بیت غزل عشق و عرفان
حجت الاسلام احمد اسلامی
سالهای برداشت کشت بذر هجرت و جهاد در رسیده بود، ماه مور پیروزمند نیروی اسلام در پایگاه اصلی شرک و کفر در شکل «عده القضاء» لبار بهار فصل رویش سبز گلستان نبوی را خبر داده و نشان می‌داد.
مکه که تا آن زمان به عنوان عمده‌ترین کانون حکومت کفر و شرک در جزیره العرب تعریف می‌شد و همه اردوگاه‌های ورشکسته و فروپاشیده نفاق و الحاد چشم امید بدانجا بسته بودند. در پی دیپلماسی متحرک و فعال پیامبر(ص) و به دنبال مانور نظامی نیروهای اردوگاه اسلام، بی کمترین مقاومتی دو سوی مسلمانان آغوش گشوده و استقبال می‌کند و معادله قدرت را در سطح منطقه و تا حدودی نیز در سطح دنیای آن روز به نفع حرکت اسلام و نظام نبوی دگرگون می‌سازد و فصل سبز رویش اسلام در جان جهان آن روز را به نمایش می‌گذارد که:
«اذا جاء‌ نصرالله و الفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک ...»
بامداد این بهاران، گلستان نبوی در تماشای ریزش رنگین کمان زیبایی‌ها از آسمان آبی رنگ عشق علوی است که زمین خاکستری را لاله‌گون می‌سازد. آری در چنین بهارانی، نسیم برآمده از کرانه دریای معرفت، شمیم عطر دل انگیز محبت را پراکنده و دیوان عصمت را گشوده و صحیفه رسالت را ورق زده و آن رنگین کمان زیبایی را در گلبرگ هدایت به اهتزاز آورد و شرط داشت برداشت نبوی را ترسیم و به نمایش گذارد.
چه آنکه بانوی بزرگ اسلام زینب کبری(س) ولادت یافت.
باری «زینب» (س) متولد شد.
چهار ساله بود که در سال 11 هـ پیامبر(ص) در می‌گذرد و او شاهد بحران سیاسی و انحراف رهبری و ستم‌زدگی پدر می‌شود و پس از گذشت زمانی بس کم و کوتاه به استقبال رنج و شهادت مادر بزرگوارش زهرای مرضیه (س) می‌رود.
از آن پس با گذر از دوره بیست و پنج‌ساله درد اندوه سکوت امام و رجعت امت و در حالی که هنوز شیرینی اقبال و استقبال مردم را در آن بیعت عمومی بخشیده بود، دیگر بار به تماشای صحنه‌سازی غوغاسالاری بحران آفرینی و کارشکنی احزاب و گروهکهای حسدورز نابخرد و قدرتمدار کینه توزی می‌نشیند که روغن چراغ خردشان سوخته و نیروی درک و شعورشان ریخته و توانایی تحرک و پویایی همراه با زمان را از دست داد و هم‌انگیز همه را و همه جا را خاکستری می‌بینند و سودای بدویت قبل از مدنیت را در دل دارند.
چهار سال و اندی بدین گونه سپری می‌شود و در حالی که 35 بهاراز عمرش می گذرد رمضان سال 40 شاهد شهادت پدر می‌شود.
از آن پس، نظاره‌گر انواع بازیگری ها و دسیسه‌کاری‌های حزب اموی و احزاب همسوی آنان علیه برادر بزرگش می‌باشد و تا سرانجام در انتهای نه سال تکرار ترجیع بند مظلومیت شاهد شهادت امام مجتبی(ع) را در آغوش می‌گیرد.
قهرمان قصه پر غصه و غم انگیز ما در حالیکه چهل و چهار ساله است، یک دوره دهساله اعمال فشار و ایجاد تنگناهای همه جانبه امویان علیه علویان را نیز تحمل کرده و تا بالاخره در گاهیکه نیمه دوم از دهه ششم عمرش را آغاز می‌کند به استقبال از گزینش مسئولانه هجرتی کارساز می‌رود.
رجب سال 60 هـ در پی ایستادگی امام حسین برابر بیعت خواهی خلیفه وقت از میان گزینه‌های فراروی همراهی برادر و امام خویش را مسئولانه می‌پذیرد و در ادامه آن همه رنج ، رنج هجرتی سرنوشت ساز و تمدن آفرین را نیز پذیرفته و تحمل می‌کند.
حکومت مدنیت ساز آن شاه بیت غزل عشق و عرفان که از پایگاه خانه رسول آغاز شده با گذر از خانه خدا پس از ششم ماه سیر و سفر، سرانجام در بستری از رنج و درد و خطر در پایانه کربلا به بار می‌نشیند.
کربلا پایانه است اما نه به معنی موقت و ایستگاه بلکه به عنوان معبر و گذرگاه،‌چه آنکه کربلا یک تاریخ است و تاریخ معبر است.
حضرت زینب از آن پایانه غمرنگ شهادت، باند پرواز معراج‌وار می‌سازد و در حالی که در نیمه دوم دهه ششم عمرش کوله‌بار اسارت را بر دوش گرفته پرچم مرجعیت حرکت امت را در بستری از هجران به اهتزاز درآورده و بر آن است تا با گذر عزتمندانه از خرابه‌های کاخ اموی شاعرانه‌ترین غزل عرفان را از بلندای تاریخ، برای همگان به ویژه آیندگان ترنم کند که:
قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا که دهانشان بسته باشد از دعا
سنگ اندر راهشان گوهر بود زهر اندر کامشان شکر بود
بدینسان دیوان زندگی زینب کبری(س) مثنوی رنج ستیز و ترجیع بند حدیث مظلومیت و ترکیب بند مقاومت و قصیده زیبایی و رهایی است که شاه بیت غزل آن این است که (ما رأیت الا جمیلا) هر آن چه دیدم زیبا بود






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      
شنبه 90/5/8 1:36 ع

 

 

 

 

میلاد حضرت زینب (س)

زینب (س) در سال 6 هجرت سال صلح حدیبیه چشم بر جهان هستی گذارد. زهرا (س) فرزند را به نزد امیرمؤمنان (ع) برد تا نامی برای ایشان انتخاب کند. امام (ع) فرمودند: من از رسول خدا (ص) پیشی نمی‌گیرم. صبر می‌کنیم تا پیامبر (ص) از سفر بازگردند. سه روز بعد رسول اکرم (ص) به خانه فاطمه (س) مهمان گشت. حضرت (ص) دست به آسمان برداشت و فرمود: من در نامگذاری کودک بر خدای تعالی پیشی نمی‌گیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند: سمّ هذه الموعوده زینب، فقد اختار الله لها هذا الاسم ...
نام این نوزاد را زینب بگذار زیرا خدا این نام را برگزیده است.
پیامبر (ص) نوزاد را در آغوش گرفت؛ اشک، پهنای صورتش را پوشاند.
فاطمه (س) پرسید: پدر چرا گریه می‌کنی؟ حضرت (ص) پاسخ داد: دخترم فاطمه بدان که بعد از وفات من و تو، این دخترت به بلایا و مصایب صعب و دشواری دچار خواهد شد.

 






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      
چهارشنبه 90/2/14 12:0 ص

احادیث هفته معلم

در میان صدقه هایی که مردم می دهند ، هیچ صدقه ای ارزنده تر از یاد دادن علم و دانش نیست. 

                                                                                                        پیامبر اکرم (ص)

در برابر کسی که به او دانش می آموزید و یا از از او دانش فرا می گیرید نرمی کنید .   

                                                                                                         پیامبر اکرم (ص)

کسی که در مقام هدایت و آموزش قرار می گیرد باید پیش از آموختن به دیگران خود را پالایش روحی کند و ادب رفتاری اش بیش از ادب گفتاری اش باشد .   

                                                                                                            امام علی (ع)

معلمی که وظیفه معلمی را بداند و به آن عمل کند ، خداوند نعمت دانش را بر او بیشتر خواهد کرد.                                                                                                     

                                                                                                          امام سجاد (ع)

چون عالم به علم خویش عمل نکند موعظه او از دلها می لغزد چنان که باران از سنگ سخت و صاف.                                                                                                     

                                                                                                         امام صادق (ع)






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      
چهارشنبه 90/2/14 12:0 ص

هفته معلم گرامیباد

استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان  واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.

در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.

کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.

پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

 

 






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      

ترجمه زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیه

 
و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مى‏کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او و آلش باد براى ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود
پس ما درخواست مى‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید.
تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاک سازد
سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پیغمبر خدا.
سلام بر تو اى دختر حبیب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا.
سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امین خدا سلام بر تو اى دختر بهترین خلق خدا .
سلام بر تو اى دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا .
سلام بر تو اى دختر بهترین خلق سلام بر تو اى سیده زنان عالم از اولین و آخرین.
سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا.
سلام بر تو اى مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت.
سلام بر تو اى صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدى.
سلام بر تو اى آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى.
سلام بر تو اى صاحب فضیلت‏و پاکیزه صفات سلام بر تو اى انسیه حوراء.
سلام بر تو اى ذات متقى پاک گوهر سلام بر تو اى آنکه به الهام خدا دانا بودى.
سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) که حق تو را غصب کردند.
سلام بر تو اى ستم کشیده و مقهور دشمنان دین.
سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد.
درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد. گواهى مى‏دهم که چون تو از جهان رفتى با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودى و هر که تو را مسرور و شاد ساخته.
رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده.
و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است.
و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته.
و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است.
زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى خدا را گواه مى‏گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضى هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید.
بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید.
ناراضیم از هر که شما از او ناراضى هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا کافى است.
که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.
خدا را گواه مى‏گیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مى‏گیرم و فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما و با هر که محاربه کند با شما محاربم.
من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم.
و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم.
گواهى مى‏دهم که دین همان است که آنها راست و حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند.
و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند و از ملامت لائمان نیندیشیدند.
و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و فرزندانت که امامان پاک گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقواى پاکیزه روح که از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاک گوهر با رشد و هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند.
اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست.
تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست که خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبیب حضرت مصطفى و قرین حضرت مرتضى و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد. و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بیاویختى.
پروردگارا درود فرست بر او درودى که مقامش نزد تو بیفزاید و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و کرامتى.

اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید.






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      

 

مدینه و چاههای مدینه و غربت علی در شب شهادت حضرت زهرا (س)

  

شبهای مدینعه خداحافظ ، سکوت را برایتان ابدی نمی بینم !

باور نداشته باش که با اتمام ناله های زهرا آرام شوی !

ای مدینه علی دیگر زهرا ندارد !

علی امشب پاره وجودش را به خاک می سپارد !

 

زهرا جان بعد از تو علی دیگر قد راست نکند !

ای چاه های مدینه کجائید ، علی دیگر .......

بعد از این شب ، علی دیگرهمدم و همراز ندارد !

درد های علی را مرهمی نیست و غصه های علی را گوش شنوایی نیست !

 ای چاههای مدینه علی از امشب با شما نجوا می کند و درد غریبی می گوید !

ای چاههای مدینه خون بخروشید که علی دیگر زهرا ندارد!






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      
چهارشنبه 90/2/14 12:0 ص

سالروز شهادت استاد و فیلسوف فرزانه استاد شهید مرتضی مطهری برهمگان تسلیت و تهنیت باد.






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      
پنج شنبه 89/10/9 2:36 ع

 

 

 

 

حماسه عظیم نهم دی :

 درحماسه نهم دی ملت ایران با حرکت عظیم خود و با نمایش گذاشتن بصیرت و آگاهی و وحدت و یکدلی ، فتنه های دشمنان انقلاب و ایران را با شکست مواجه ساخت و به جهانیان نشان داد که هرگز حاضر به عقب نشینی از ارزش های دینی و انقلابی خود نیست . بر این اساس ، حماسه نهم دی را می توان تجدید پیمان دوباره ملت بزرگ ایران با آرمان ها و ارزش های انقلابی دانست که به اعتراف بسیاری از محافل رسانه ای و سیاسی غرب ، تا سال ها انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را بیمه کرد . بصیرت و آگاهی ملت فهیم ایران اسلامی در حمایت از ارزش های انقلابی و دینی که پیش از این نیز بارها آن را به رخ جهانیان کشیده بودند، این بار درنهم دی صحنه ای عاشورایی را به نمایش گذاشت ؛ صحنه ای که جهانیان را به تعظیم در برابر اراده و وحدت ملی ایران وادار ساخت.






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

      
   1   2   3   4      >