صبا ویژن
طنیــن یـاس
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید دیروز : 14
  • کل بازدید : 112363
  • تعداد کل یاد داشت ها : 92
  • آخرین بازدید : 103/2/15    ساعت : 11:7 ص
یکشنبه 93/3/4 11:48 ص
با دست جلوی دهانش را محکم گرفت. شعله‌های آتش تمام وجودش را فرا گرفته بود. علی؛ بسیجی 16 ساله لشکر ثارالله، آرام‌آرام سوخت و شهید شد.

پایگاه اینترنتی حامیان ولایت سیّد علی

علی کوله‌پشتی‌اش را محکم بسته بود. کوله سنگین بود. پر بود از خرج و موشک آر.پی.جی. داشتیم پشت سر هم به ستون از داخل معبر رد می‌شدیم. سنگرهای دشمن در 200 متری‌مان قرار داشتند. آرام‌آرام و بی هیچ صدایی جلو می‌رفتیم. اطرافمان میدان مین بود. کوچکترین صدایی فاجعه به بار می‌آورد ،
ناگهان کوله‌پشتی علی گلوله خوردگلوله خورد و خرج‌ها ناگهان آتش گرفتندو علی شعله‌ور شد. کوله‌پشتی علی محکم بسته شده بود و خرج‌ها هم خیلی سریع آتش گرفته بودند. امکان اینکه کوله‌پشتی علی را باز کنیم نبود . همه بهت‌ زده داشتند علی را نگاه می‌کردند.
شعله‌های آتش لحظه به لحظه بیشتر علی را در کام خودشان می‌کشیدند و همه هر لحظه‌ منتظر بودند که علی فریاد بزند و دشمن شروع کند. علی همانطور که داشت می‌سوخت، نارنجک‌هایش را از خودش جدا کرد. و یک کار دیگر هم کرد. دستش را گرفت جلوی دهانش و مظلومانه روی زمین افتاد. فقط می‌شد نگاه کرد. شعله‌ها ذره ذره علی را می‌سوختند و علی جلوی چشم‌های ما داشت جان می‌داد. علی داشت جان می‌داد ولی جلوی دهانش را محکم گرفته بود.
آتش کم کم سرد شد. علی که هنوز ته‌رمقی برایش مانده بود با اشاره از یکی از بچه‌ها تقاضای آب کرد. رزمنده چفیه‌اش را خیس کرد و گذاشت روی لب‌های علی... شاید این حق علی بود که لحظه‌ آخر در میان این همه آتش، طعم آب را بچشد .





نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

مطلب بعدی : آهنگ فلسطین