صبا ویژن
طنیــن یـاس
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 6
  • بازدید دیروز : 18
  • کل بازدید : 112405
  • تعداد کل یاد داشت ها : 92
  • آخرین بازدید : 103/2/17    ساعت : 12:39 ع
پنج شنبه 92/12/8 8:50 ص

برای رد شدن از سیم خاردارها . . . نیاز به یک نفر داشتن تا روی سیم ها بخوابه . . .


تا بقیه بتونن از روش رد بشن . . . داوطلب زیاد بود . . .


قرعه انداختن ! افتاد به نام یه جوان . . . همه اعتراض کردن . . .


الا یه پیرمرد! گفت : چکار دارید بنامش افتاده دیگه! بچه ها از پیرمرد بدشون اومد . . .


دوباره قرعه انداختن . . .بازم افتاد به اسم اون جوان . . .


جوان بدون درنگ خودش رو به صورت انداخت روی سیم خاردار . . .


بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان . . .


همه رفتند الا پیرمرد . . .


گفتن بیا . . . گفت نه . . . شما برید من باید وایسم بدن پسرم رو


ببرم برای مادرش . . . مادرش منتظره . . .






نوشته شده توسط : مرضیه علی بیگی بنی

مطلب بعدی : آهنگ فلسطین